نوشته شده توسط : Ashkan

یکی از دوستانم به نام پل یک دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت کرده بود. شب عید هنگامی که پل از اداره اش بیرون آمد متوجه پسر بچه ای شد که دور و بر ماشین نو و براقش قدم می زد و آن را تحسین می کرد.

پل نزدیک ماشین که رسید پسر پرسید: " این ماشین مال شماست آقا؟ " پل سرش را به علامت تايید تکان داد و گفت: " برادرم به عنوان عیدی به من داده است." پسر متعجب شد و گفت: "منظورتان این است که برادرتان این ماشین را همین جوری، بدون این که دیناری بابت آن پرداخت کنید، به شما داده است؟ آخ جون، ای کاش... "

البته پل کاملا واقف بود که پسر چه آرزویی می خواهد بکند. او می خواست آرزو کند که ای کاش او هم همچو برادری داشت. اما آنچه که پسر گفت سر تا پای وجود پل را به لرزه درآورد:

" ای کاش من هم همچو برادری بودم "



:: بازدید از این مطلب : 931
تاریخ انتشار : دو شنبه 17 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Ashkan

سال نو بر همه مبارک باشه.

                                             

البته امیدوارم روز اول سال 2011 برا همه روز خوبی باشه. حداقل مثل مال من نباشه. امروز جزء بدترین روز های عمرم بود.یعنی در حد تیم ملی حالم گرفته شد.فکرشو بکنین اولین روز سال باید بری مدرسه و اولین امتحان ترمتو بدی.اونم چی...امتحان ریاضی...حالا همه ی اینا به کنار،با یاد خدا رفتم نشتم سر جلسه ی امتحان،سوالارو که دادن من فقط 5 دقیقه طول کشید که تصمیم بگیرم از کدوم سوال شروع کنم و تازه نصف سوالارو ننوشته بودم که اعلام کردن "دانش آموزان عزیز 20 دقیقه بیشتر به پایان آزمون باقی نمونده"خلاصه سرتونو درد نیارم...نمیدونم چطور تو اون مدت یه چیزی تو ورقه ام نوشتمو اومدم بیرون.حالا تازه من شروع شده بود،چرا؟ چون غلط های من داشتن خودشونو نشون میدادن.آخرشم با یه حال گرفته اومدم خونه گرفتم خوابیدم.راستی راسته که میگن "سالی که نکوست از بهارش پیداست"؟



:: بازدید از این مطلب : 876
تاریخ انتشار : 12 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Ashkan

واقعا ازتون انتظار نداشتم.

فقط چند روز نبودم ها... ببین چی به سر وب اومده.

بابا بامراما!!! یه سری ... یه نظری ...

ولی عیبی نداره لااقل حالا که خودم هستم بیاین و یه سری بزنین.

خلاصه منو تنها نذارین.000قربون همتون000



:: بازدید از این مطلب : 909
تاریخ انتشار : 10 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Ashkan

سلام دوستان ! امروز می خوام آهنگ احساسی و زیبای طعمه رو براتون بزارم ! خیلی زیبا و احساسی هست . از دست ندین !
در ضمن نظر هم بدین :D
برای دانلود به ادامه ی مطلب برین .
 



:: بازدید از این مطلب : 1013
تاریخ انتشار : 11 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Ashkan
سلام دوستان امروز می خوام یه سایت رو بهتون معرفی کنم که می تونین با اون در میان هزاران نفر ببینین سرعت تایپتون چقدره ! ماله من این شد : 30 words

Speedtest

یعنی من در یک دقیقه تونستم 30 کلمه تایپ کنم ! :D برای تست سرعت تایپ خودتون به این سایت برین : http://persian-speedtest.10-fast-fingers.com/ هر کی نظر نده واقعاً نامرده - قربون همتون

:: برچسب‌ها: تایپ ,
:: بازدید از این مطلب : 894
تاریخ انتشار : 10 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Ashkan

 پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر بیا بازی کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد. پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسید که نقشه جهان رو …از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه!!!

ادامه مطلب رو هم بخونین ! (نظر های شما باعث میشه ما دلگرم بشیم )



:: بازدید از این مطلب : 1024
تاریخ انتشار : 6 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Ashkan

سلام دوستان.حاله شما؟

امیدوارم تا اینجا از وبلاگ راضی بوده باشید.امروز یه عکس براتون گذاشتم در حد تیم ملی.خودم وقتی دیدمش دلم برا طرف سوخت.حالا خودتون می بینین می فهمین من دارم چی میگم.

برای دیدن عکس به ادامه مطلب بروید...



:: بازدید از این مطلب : 947
تاریخ انتشار : 5 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Ashkan
دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود. استاد پرسید(آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟) کسی پاسخ نداد. استاد دوباره پرسید:(آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟) دوباره کسی پاسخ نداد. استاد برای سومین بار پرسید): آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟) برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد. استاد با قاطعیت گفت:(با این وصف خدا وجود ندارد). دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند. استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخواست و از همکلاسی هایش پرسید: (آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟) همه سکوت کردند. (آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟) همچنان کسی چیزی نگفت. (آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟) وقتی برای سومین بار کسی پاسخی نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد. بقیه در ادامه ی مطلب !

:: بازدید از این مطلب : 1001
تاریخ انتشار : 5 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Ashkan

سلام دوستان ! امروز می خوام آلبوم چیز از شاهین نجفی رو براتون بزارم ! واسه کسایی که رپ گوش می دن ! 
از دست ندین ! 

آهنگ ما شریم : 
www.4shared.com/audio/JeMSfcBB/07_-_Ma_Sharrrrrrim.html

آهنگ فحش بده : 

www.4shared.com/audio/B9UQKFkZ/04_-_Fohsh.html

آهنگ ما مرد نیستیم : 

www.4shared.com/audio/WV1NLXzt/06_-_Ma_Mard_Nistim.html

بقیه اش رو هم اگه خوشتون اومد بگین تا بزارم .

 

 



:: بازدید از این مطلب : 4897
تاریخ انتشار : 3 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Ashkan

مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر ۴ ساله اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید، با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟ مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی برزبان نیاورد.. او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که ازکرده خود بسیار ناراحت و پشیمان
بود، جلوی ماشین نشست و به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:

«« دوستت دارم بابایی»»

…..

…..



:: برچسب‌ها: تکان دهنده ,
:: بازدید از این مطلب : 820
تاریخ انتشار : 3 آبان 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد